آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…...
پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم حالا که رفتنی شدی سفر بخیر عزیزم این آخرین خواهشمه مواظب خودت باش اونی که جام و می گیره جوونی تو بزار پاش اسم من و جلوش نیار، بهوونه ای نگیره عکس من و پاره بکن یه وقت اون و نبینه خجالت از چشام نکش، که عاشقی همینه یادته یادگاری نوشتی رو دیواری که من و دوسم داری و تنهام نمی زاری حالا می خوایی بری من و بزاری تنها منم بدون تو می شم بی خیال دنیا نکه گله کنم نه اصلا گله ی نیست تو رو بدرقه می کنم با چشم های خیس هر کسی واسه خودش یه خدایی داره نه که نفرینت کنم نه این رسم روزگاره که بی تو همدمم شده قلم و کاغذ تنها چیزی که ازت دارم یه عکس پارست اونم همدمی واسه این دل سادست با اون خاطره هایی که واسم شیرین و تلخه بهت میگم خداحافظ گرچه گفتنش سخت یادت نره که کی بودی به دلت هم بفهمون اگه یه روز من و دیدی به روت نیار که دیدی حتی اگه صدات زدم به روت نیار شنیدی کی گفته نفرین می کنم، غصه به تو حروومه خوشبختی تو گل من، همیشه آرزومه
نظرات شما عزیزان:
|