آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…...
کــــاشکی... کاشکی یکی بودکه توی کوچه ها داد میزد... خــــاطره خشکیه... خـــاطره خشکیه... اونوقت همه ی خاطراتتو ...همونایی که... ارزش گرفتن دمپایی پاره هم ندارن میریختم توکیسه... میدادم بهش ومیرفت رد کارش... نظرات شما عزیزان:
خیلی قشنگ بوووووووووووووووووووود
یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, :: 19:50 :: نويسنده : mostafa
|