آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…... کاش تو ی فصلای زشت سرنوشت یکی این دلتنگیامو می نوشت یکی از دستای سرد ارزو گرمی دستای عشق و می گرفت یکی که سکوت تنهاییم رو با صدای ساز شکستش بشکنه یکی که تو قاب خالی دلم نقش زیبای خدا رو بکشه نظرات شما عزیزان: fff
ساعت14:58---14 ارديبهشت 1392
معلم به خاطر سفید بودن برگه ی نقاشیم تنبیهم کرد و همه به من خندیدند اما من خدایی را کشیده بودم که همه می گفتند دیدنی نیست!!!!!!
پاسخ:like
|