آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…... یادت باشد غم برای خوردن زیاد داشتم...
تو هم برایم لقـمه گرفتی!!!! اونقدر حالم این روزا بده که حوصله خودمم ندارم چه برسه وبلاگم... اما آخرشم هرچی تنهاتر میشم بیشتر یاد اینجا می افتم... انگار تنها جائیه که دارم... کاش میشد دستامو بذارم تو جیبمو تا صبح تو خیابونا راه برم... کاش میشد به جای این همه بغض ، بلند بلند گریه کنم... کاش یکی بود باهاش حرف بزنم... کاش یکی بود میپرسید لعنتی چه مرگته؟... همش کاش...کاش... کاش... لعنت به این زندگی...
نظرات شما عزیزان:
ناراحت نشو همه چي يه روز خوب ميشه من هنوز 13 سال دارم ببين چقدر عذاب ميكشم
دریا18
ساعت22:04---4 خرداد 1393
تنهایی ام را دیگر باکسی تقسیم نخواهم کرد..یکبار تقسیم کردم..تنهاترشدم.
دریا18
ساعت12:31---31 ارديبهشت 1393
روزی اگر نبودم تنها آرزوی ساده ام این است آرام زیرلب بگویی=یادش بخیر..
❤*•.¸¸.•**•.¸¸.•*❤❤*•.¸¸.•**•.¸¸ .•*❤
خــــــدایـــا ...! امروز را مهمـانــم باش . . به یــک فــنــجـان قــهــوه ی تلخ . . . وقتش رسیده طـعــمِ دنـیـایت را بـدانی !... ❤*•.¸¸.•**•.¸¸.•*❤❤*•.¸¸.•**•. ¸¸.•*❤
|